آدرینا جونآدرینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

خاطرات قشنگ دختر خوشگلمون

جشن آدرینای نازم

آدرینا جونم بالاخره جشنتو واست گرفتم خیلی خوب بود کلی خوش گذشت البته یه خورده اذیت شدی چون به سرو صدا عادت نداشتی صدای بلند باند حسابی اذیتت میکرد انتظار داشتم که موقع عکس گرفتنات بخندی  ولی ناراحت بودی عزیزم  موقع عکس گرفتن همش بهونه میگرفتی حق داشتی گلم خسته شده یودی خیلی ولی عزیزم دوست دارم تازه کلی هم کادو های خوشگل گرفتی نازم مبارکت باشه کلی هم با مامانی رقصیدی که فیلمشو بعدا خودت میبینی خانم طلا .. بقیه عکساتم دوباره میام میزارم واست گلم     اینم مدرک که اصلا نخندیدی فدات شم ولی اشکال نداره قربونت برم یه سری عکس خوشگل داری که اماده نشده هنوز  بعدا واست میزارم خانم بلا ...
31 ارديبهشت 1391

حموم دخملی

سلام فرشته کوچولوی من عزیزم یه خبر بالاخره جشنتو دارم واست میگیرم با کلی تاخیر که اونم میدونی به خاطر عمل خالجونی بود و یه سری سهل انگاری های مامانی که عقب افتاد و بالاخره همین جمعه واست دارم جشن میگیرم همه رو دعوت کردیم واییییییی چه خوش بگذره ولی باید قول بدی دختر خوبی باشی و اذیت نکنی و حسابی هم برقصی فدات شم ... دیشب بردمیت حموم خیلی ملوس شدی  حسابی هم کلی موهات ریخت هییییییییییی  وای منننننننن     عکسای خوشگلتو واست میزارم دلم نیومد نزارم بلا خانم ... حسابی مشغول کارای جشنتم دوست دارم همه چی عالی باشه قراره اتلیه هم ببرمت خوشگلم قول بدی که بخندی و زیاد بد قلقی نکنی  میدونم دختر خوبی هستی ...
28 ارديبهشت 1391

روز مادر با خنده های عسلم

    روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد روز مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری   روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن این روزو به همه دوستای عزیزم تبریک میگم سلام آدرینای نازم عزیز مامان امروز روز مادره و صبح کلی واسم خندیدی و این بهترین هدیه که میتونی بهم بدی همیشه ارزو میکنم خنده رو لبای قشنگت باشه فدات بشم  ی ه جمعه دیگه رفتیم خونه باباجونی و شما داری روز به روز بزرگتر میشی و شیطون تر کارای جدیدت اینه که همش م...
23 ارديبهشت 1391

واکسن دو ماهگی

سلام خانم گل مامانی عزیز دلم دیروز بردیمت واکسن دو ماهگیتو بزنیم صبح با خالجون فهیمه و بابایی رفتیم اول وزنتو چک کردن که ماشالله 5400 شدی  گفتن عالیه با قد 57 سانت بعد امادت کردم واسه واکسن ولی  من نیومدم تو اتاق اخه طاقت گریه دختریمو ندارم وووویییی ولی چه قدر جیغ زدی قربونت برم  از بد شانسیمون فقط یه واکسنتو زدن یکیشو باید دوباره ببریمت چند روز دیگه خدا کنه دیگه کمتر گریه کنی خانمی .. خدا رو شکر زیاد تب نکردی ولی شبش تا صبح همش تبتو چک کردم  پای کوچولوتو کمپرس کردم و صبح واسه مامانی و بابایی کلی خندیدی بلا خانم قربونت برم حالا عکسشو واست میزارم .. اینجا وقتی اوردمت خونه تادو ساعت خوابیدی حال نداشتی این...
18 ارديبهشت 1391

دوماهگی عسلم

سلام آدرینای قشنگم دوماهگیت مبارک د یگه از آبو گل دراومدی خوشگل مامان داری بزرگ میشی و از عکسات تغییراتتو میفهمم عزیزم حسابی شیطون شدی داری اسباب بازی هاتو میشناسی خانم طلا و زیادی گریه هم میکنی که مامانی نمیدونه چیکارت کنه تا هر چی میخوای یهوو جیغ میزنی هههههههه  از دست تو بلا خانم .. حسابی مامانییو بابایی رو میشناسی با چشمای نازت دنبالمون میکنی ما هم قربون صدقت میریممم.. راستی بلا خانم تازگیها دستای کوچولوتو هم میخوری که ازش یه فیلم مستند هم گرفتیم بعدا خودت میبینی .. بابایی جون واست کیک گرفت که دو ماهگیتم جشن بگیریم کلی واسمون میخندیدی که حالا واست عکساشو میزارم شیرین طلای مامانی خیلی دوست داریم امر...
17 ارديبهشت 1391

خانم شدن آدرینا جونم

آدرینای قشنگم یه خورده از شیرین کاریهات میگم که داری کم کم بزرگ میشی و مامانی رو حسابی میشناسی تا میای بغلم میخندی دلمو اب میکنی ماشالله ماشالله دختر خوش خنده ای هستی با نگاهت منو بابایی رو دنبال میکنی و میشناسی و تا بغلت میکنم سریع سرتو میاری بالا که فضولی کنی که کی بغلت کرده  من عاشقتم 48 روزگیت بردمت دکتر واسه چکاپ همه چی عالی بود و وزنت 5 کیلو شده بود تپلک من که دکی گفت عالیه خوشحال اومدیم خونه  بردیمت یه دوری بیرون زدیم با هم ولی هنوز کوشولویی واسه بیرون بردن خانم طلا.. دیروز خانم خانما رو میخواستیم ببریم بیرون که رفتیم تو ترافیک موندیم شما خیلی بی تابی کردی و لباس مامانی رو هم خرابکاری از نصفه راه برگشتیم خونه تو خونه بیشتر...
9 ارديبهشت 1391

47 روزگی آدرینای نازمون

آدرینا جونم دیروز جمعه بود شما 47 روزتون شد دیگه داری خانم میشی  دیروز خونه باباجون بودیمو حسابی خوش گذشت  شب هم مهمونی که بهت خوش نگذشت  حسابی ولی شما بی تابی میکردی ولی همه قربون صدقت میرفتن فدات شم چند تا عکس خوشگل واست میزارم آدرینا جونم نگاه کن از بس دلدرد داشتی چه جوری خوابیدی با اخمای خوشگلت فدای پاهای کوچولوت شم اینجا هم وقتی بیدار شدی مامانجون مامانی باهات بازی میکرد و به زور میخدیدی از دست این دلپیچه دست باباییجونو محکم گرفتیو ول نمیکنی وووییی فدای دستای کوچولوت ...
2 ارديبهشت 1391
1